|
|||
|
||||
آمار
وب سایت: |
||
|
||
سردار سرلشكر پاسدار شهید اسماعیل دقایقی
فرمانده لشكر 9 بدر
تولد و كودكی
فعالیتهای سیاسی – مذهبی
نقش شهید در دوران انقلاب اسلامی
شهید و دفاع مقدس
مسئولیت یگان حفاظت
راهاندازی دوره عالی مالك اشتر
راهاندازی تیپ مستقل بدر
ویژگیهای اخلاقی
نحوه شهادت
تولد و كودكی
به سال 1333 ه.ش در بهبهان درخانوادهای كه به پاكدامنی و التزام به اصول و مبانی اسلام اشتهار داشت به دنیا آمد. روح و روان اسماعیل در این كانون كه ارزشهای اسلامی در آن به خوبی مشهود بود پرورش یافت و زمینهای برای شخصیت والای آینده او شد.
این خانواده با توجه به مشكلاتی كه داشتند، مجبور شدند به آغاجاری مهاجرت و با پایبندی به اصول انسانی و اسلامی، در آن شهر زندگی كنند. شهری كه بنا به موقعیت خاص جغرافیایی و منابع زیرزمینی خود نه تنها مورد طمع غرب (بویژه آمریكا) بود، بلكه غارت ارزشهای فرهنگی و سنتهای اجتماعی آن نیز در برنامههای استكبار جهانی قرار داشت. اما خانواده اسماعیل نه تنها خود از این تهاجم، سرافراز بیرون آمدند، بلكه در اجرای فریضه امر به معروف و نهی از منكر نیز تلاش میكردند. در نتیجه،اسماعیل نیز تمامی ارزشهای وجودی خود را كه از كودكی به آنها پایبند بود از خانواده خود فراگرفت.
او كه از هوش و ذكاوت سرشاری برخوردار بود، مورد توجه خانواده قرار گرفت و پس از ورود به دبستان و پشت سر گذاشتن این مرحله و اتمام دبیرستان، در سال 1349 در كنكور هنرستان شركت ملی نفت (كه تنها شاگردان ممتاز و باهوش و نمونه را میپذیرفت) شركت كرد و پس از قبولی، به ادامه تحصیل در آن هنرستان پرداخت.
فعالیتهای سیاسی – مذهبی
دانشآموزان متعهد، از این آموزشكده – كه در آن زمان یكی از مراكز فعال و مهم منطقه بشمار میآمد – برای مبارزه با رژیم استفاده میكردند. اسماعیل در همین هنرستان با برادر محسن رضائی (سردار فرمانده محترم كل سپاه) – كه از دیرباز آشنای وادی مبارزه بود – آشنا شد و به همراه ایشان و دیگر همرزمانش مبارزه پیگیری را علیه رژیم و مفاسد اجتماعی آن آغاز كردند.
اسماعیل در سال دوم هنرستان – كه با برپایی جشنهای 2500 ساله شاهنشاهی مصادف بود – در اعتصاب هماهنگ همرزمانش شركت فعالی داشت و در همان سال با هدف منفجر كردن مجسمه رضاخان ملعون، كه در خیابان 24 متری اهواز نصب شده بود، به اقدامی شجاعانه دست زد و قصد خود را عملی نمود، اما متاسفانه چاشنی مواد منفجره عمل نكرد.
مبارزات و تلاشهای اسماعیل، منحصر به مسائل سیاسی و نظامی نبود، بلكه به علت هوش سرشار و علاقهمندیش به مسائل فرهنگی در فرصتهای مناسب از طریق دایر كردن كلاسهای مختلف، با جوانان این منطقه ارتباط فكری و روحی پیدا میكرد و در خلال مطالب علمی، آنان را با فرهنگ اصیل اسلام كه در آن خطه، سخت مورد تهاجم واقع شده بود آشنا میساخت و آنان را به تعالیم روحبخش اسلام جذب میكرد.
از این رو همان گونه كه فعالیتهای سیاسی نظامی اسماعیل و دوستانش گام موثری در مبارزات مسلحانه علیه رژیم ستمشاهی در آغاجاری و بهبهان به شمار میرفت، فعالیتهای فرهنگی او در حد بسیار موثر،عامل بازدارندهای در مقابل روند سریع ترویج فرهنگ مبتذل غربی در این منطقه شد، تا نه تنها از بی قیدی و لامذهبی جوانان (كه تلاش فراوانی برای آن صورت میگرفت) جلوگیری به عمل آید، بلكه در اثر تلاشهای زیاد این عزیزان، جوانان منطقه در مبارزه با رژیم، گوی سبقت را از دیگر مناطق بربایند.
در سال 1353 دوبار (همراه با برادر محسن رضائی و جمعی از یاران) به زندان افتاد و هربار پس از چند ماه كه همراه با شكنجه بدنی و عذاب روحی بود، از زندان آزاد شد. پس از آزادی از زندان، از هنرستان نیز اخراج شد، اما در همان سال در رشته آبیاری دانشكده كشاورزی دانشگاه اهواز قبول شد و پس از دو سال تحصیل در این رشته، دوباره در كنكور شركت كرد و به دانشكده علوم تربیتی دانشگاه تهران – كه از لحاظ فضای مذهبی، سیاسی و علمی برای او مناسبتر از دیگر مراكز علمی و آموزشی بود – وارد شد.
در این دو محیط دانشگاهی (اهواز و تهران) نیز به مبارزات عقیدتی،سیاسی و نظامی خود ادامه داد. دقایقی در زمانی كه اغلب دانشجویان دانشگاهها آشنایی چندانی با اصول و مبانی اسلام نداشتند از دانشجویان متعهد و متشرع به شمار میرفت. تمام واجبات و مستحبات خود را به نحو احسن به جا میآورد و از انجام هرگونه عمل خلاف شرع كه توسط دیگران انجام میگرفت، در حدود وسع خود با حوصله و برخورد اسلامی جلوگیری میكرد واین ویژگی خاصی بود كه در تمام مسیر زندگی پرافتخار خود، بدان پایبند بود. در دانشگاه تهران برای مقابله با جریانات التقاطی و غیراسلامی موضع قاطعی داشت و در بحثهای آنان از مواضع اصلی اسلام دفاع میكرد و در جهت ملموس و عینی ساختن حقایق اسلامی برای همگان بسیار تلاش میكرد.
در سال 1357 ازدواج نمود و در اولین صحبت با همسرش، از این كه وی فقط به خود و خانوادهاش تعلق ندارد گفتگو نمود.
با اوجگیری نهضت خروشان و توفنده مردم مسلمان ایران به رهبری حضرت امام خمینی(ره) همچنان به مبارزه ادامه داد و در اعتصابات كارگران شركت نفت نقش موثر و ارزندهای را عهدهدار بود و در ترور دو تن از افسران شهربانی بهبهان به طور غیرمستقیم شركت داشت.
خانه اسماعیل همواره یكی از پایگاههای فعال مبارزه با رژیم به شمار میآمد و بسیاری از بیانیهها و اعلامیههای ضدرژیم در این مكان تهیه و تكثیر میشد. شهید دقایقی قبل از 22 بهمن به اتفاق یكی دیگر از دوستانش طبق برنامهای كه داشتند به تهران آمد و با حضور در مبارزات مردمی، در فتح پادگانها نقش موثری ایفا نمود. پس از آن نیز با تلاش و جدیت تمام، در جلوگیری از غارتگری گروهكها و به هدر رفتن اسلحهها نقش به سزایی داشت.
سردار سرلشكر محسن رضائی بااشاره به فعالیتهایی كه در منزل شهید دقایقی در دوران انقلاب انجام میگرفت، اظهار میدارند:
خانه و خانواده ایشان یكی از خانوادههایی است كه انقلاب اسلامی در خوزستان مدیون آنها است.
نقش شهید در دوران انقلاب اسلامی
شهید دقایقی علاقه وافر به ادامه تحصیل داشت،اما با توجه به ضرورتی كه در عرصه انقلاب ودفاع احساس می كرد دانشگاه وتحصیل را ترك كرد ودر سال 1358با یك نسخه از اساس نامه جهاد سازندگی (كه دانشجویان انجمن اسلامی دانشگاهها آنرا تنظیم كرده بودند)، به آغاجری رفت وبه اتفاق عده ای از دوستان،جهاد سازندگی را راه اندازی كرد. هنوز چند ماه از فعالیت وتلاش همه جانبه اودر این ارگان نگذشته بود كه طی حكمی(در اوایل مردادماه 1358) مسئول تشكیل سپاه پاسداران در منطقه آغاجری شد. با دقت ودلسوزی تمام به عضو گیری نیروهای انقلابی پرداخت ودر زمان تصدی فرماندهی سپاه،نمونه والگوئی شد از یك فرمانده متقی ومدبر وكاردان . یك سال از فرماندهی اش در این منطقه می گذشت كه بدلیل لیاقت وشایستگی زیاد ،برای تشكیل سپاه پاسداران خوزستان به كمك برادر شمخانی وسایرین شتافت وبا عهده دار شدن مسئولیت دفتر هماهنگی استان، شروع به تشكیل وراه اندازی سپاه در شهرستانهای استان نمود وبا انتخاب ومعرفی فرماندهان صالح ولایق توانست خدمات ارزندهای را به این نهاد مقدس ارائه دهد.در همین مسئولیت وقبل از تجاوز نظامی عراق،زمانی كه از درگیری خرمشهر باخبر شد سریعا خودرا به آنجا رساند وبا انتقال سلاح ومهمات (به اتفاق شهید جهان آرا) نقش اساسی در آمادگی رزمی مردم منطقه ایفا كرد.
شهید و دفاع مقدس
به دنبال شروع تهاجم سراسری و ناجوانمردانه عراق، به عنوان نماینده سپاه در اتاق جنگ لشكر92 زرهی اهواز حضور یافت و در شرایطی كه با كارشكنیهای بنیصدر خائن مواجه بود در سازماندهی نیروها و تجهیز آنها تلاش گستردهای را آغاز كرد. او به لحاظ احساس مسئولیت ویژهای كه داشت در برخی مواقع در مناطق عملیاتی حاضر میشد و به سر و سامان دادن نیروها میپرداخت.
در جریان محاصره شهر سوسنگرد توسط عراقیها، با مشكلات زیادی از محاصره خارج شد. بعدها به همراه شهید علمالهدی در شكستن محاصره سوسنگرد دلیرانه جنگید. در عملیات فتحالمبین نیز در قرارگاه لشكر فجر با سردار شهید بقایی (كه در آن زمان فرماندهی قرارگاه فجر را به عهده داشت) همكاری كرد.
مسئولیت یگان حفاظت
بعد از عملیات بیتالمقدس، از آنجا كه جنگ، حالت فرسایشی به خود گرفت و تحرك جبههها كم شده بود، منافقین و ضدانقلاب در راستای اهداف استكبار جهانی، دست به ترور شخصیتها و افراد موثر نظام و حزبالهیها میزدند تا نظام را از داخل تضعیف كرده و عقبه جنگ رادچار تزلزل نمایند.
ایشان در تاریخ 1/4/1361 به سپاه منطقه یك مامور گردید و مسئولیت مهم یگان حفاظت شخصیتها را در قم و استان مركزی به عهده گرفت و با تدبیر و درایت خاص خود و بكارگیری برادران سپاه مخلص و جان بركف، به گونهای عمل كرد كه در دوران تصدی فرماندهان ایشان در این مسئولیت، به لطف خدا هیچگونه ترور و سوءقصدی از جانب منافقین و ضدانقلاب در حوزه مسئولیتی او پیش نیامد.
پس از یك سال و اندی كار و تلاش صادقانه در جهت حفظ سرمایه انسانی انقلاب، هنگامی كه حضرت امام خمینی(ره) در سال 1362 طی فرمانی تاكید خاصی بر حضور افراد در جبههها نمودند، ایشان بیدرنگ طی نامهای به فرماندهی، گزارش مشروح فعالیتهای خود را منعكس و ضمن آن بدینگونه كسب تكلیف كرد:
در شرایطی كه مساله اصلی سپاه و طبعاً كشور، جنگ است، آیا ماندن و عدم همكاری با سپاه در جنگ نوعی راحتطلبی نیست؟ و ضمن آن، درخواست خود را باتوجه به تجربیاتی كه در جنگ اندوخته بود، برای خدمت فعال و حضور در جبهه مطرح ساخت.
راهاندازی دوره عالی مالك اشتر
پس از بازگشت مجدد به جبهه، مسئول راهاندازی دوره عالی مالك اشتر (ویژه آموزش فرماندهان گردان) گردید. این اقدام ضروری در جهت آشنایی هرچه بیشتر برادران عزیزی كه در جنگ تجارب زیادی را كسب كرده و استعداد فرماندهی را داشتند توسط شهید دقایقی صورت گرفت. ایشان با دقت، یكایك آنها را شناسایی و انتخاب كرد تا ضمن آموزش به اصول و مبانی جنگ و آرایش و تاكتیكهای نظامی، افراد نخبه و توانمند را برای بكارگیری در مسئولیتهای فرماندهی معرفی كند. البته خود ایشان هم در این دوره شركت كرد.
در زمان اجرای طرح مالك اشتر، عملیات خیبر در منطقه عملیاتی جزایر مجنون انجام شد و شهید دقایقی نیز با حضور در این نبرد فراموش نشدنی، فرماندهی یكی از گردانهای خط مقدم را به عهده داشت. بعد از عملیات خیبر به پشت جبهه بازگشت و دوره یاد شده را در تابستان 1363 به پایان رسانید.
پس از مدتی در لشكر 17 علیبن ابیطالب(ع) در كنار شهید دلاور مهدی زینالدین قرار گرفت و در نظم بخشیدن و سازماندهی لشكر، یار دیرینه خود را كمك كرد وبا پذیرش مسئولیت طرح و عملیات لشكر، خدمات ارزندهای را به جبهه و جنگ ارائه كرد.
راهاندازی تیپ مستقل بدر
هنگامی كه ماموریت تیپ یادشده به ایشان واگذار گردید همانگونه كه شعار همیشگیاش در زندگی این بود كه هیچوقت نباید آرامش خودمان را در آرامش مادی بدانیم، برای عملی ساختن و تحقق آن، تلاشی شبانهروزی داشت و تمامی قدرت و امكانات خود را وقف انجام وظیفه الهی كرد و با توكل به خدا و پشتكار و جدیت در مدت كوتاهی موفق شد یگان رزم منسجم و قدرتمندی را پایهگذاری نماید.
نیروهای رزمنده تیپ همه عاشق او بودند. او در قلوب یكایك آنان جا گرفته بود و آنها اسماعیل را از خودشان و جزو جامعه خودشان میدانستند و وجودش را نعمت الهی تلقی میكردند.
او فقط از نظر تشكیلاتی فرمانده نبود، بلكه بر قلوب افراد فرماندهی میكرد. درحیطه مسئولیتی او نظارت بر نیروهای تحت فرماندهی امری بدیهی بود. از سركشی به خانوادههای شهدا نیز غافل نبود.
ویژگیهای اخلاقی
در مطالعه و بالابردن آگاهی و معلومات خود جدیت خاصی داشت و تا آخر عمر پربركتش از تحصیل دانش باز نماند. ایشان با استفاده از فرصتی كه برایش در قم و استان مركزی پیش آمده بود، در كنار وظیفه حساس و مهم فرماندهی و حفاظت از شخصیتها و كادرهای انقلاب، به فراگیری ادبیات عرب، تفسیر،اخلاق و تاریخ اسلام پرداخت.
انس با قرآن از شاخصترین خصوصیت او بود. حتی در اوج مشكلات و گرفتاریها از تلاوت قرآن نیز غافل نمیشد. از همسر محترم ایشان نقل شده كه او سالی سه بار قرآن را ختم میكرد.
روحیهای كه بیش از هر خصیصه و صفت دیگر در تمامی مراحل زندگی بدان پایبند بود، پذیرش خطای خود بود. بدین معنی كه اگر احساس میكرد كه با فعل و حركت خود در رابطه با فردی دچار خطا شده، هرچند كه از نظر مسئولیت و شرایط سنی از طرف مقابل خود بالاتر بود، در صدد اعتراف به خطا بر میآمد و از آن فرد پوزش میطلبید.
با افراد مختلف و خطاكار بشدت برخورد میكرد و همیشه رعایت جوانب شرعی را در تنبیهات و برخوردها متذكر میشد.
تواضع و فروتنی او به نقل از همرزمانش چنان مشهود بود كه مثل یك بسیجی و یك رزمنده عادی در چادرها زندگی میكرد. در كارها به آنان كمك میكرد و در برخوردهایش خیلیها تصور نمیكردند او فرمانده یگان باشد. در اولین برخورد با او، صفت تواضع زودتر از صفات دیگر جلوهگر میشد. رزمندگان اسلام او را الگوی واقعی یك انسان مجاهد و وارسته میدانستند.
با همه مسئولیتهای سنگین و دشواری كه برعهده داشت هیچگاه در چهرهاش آثاری از خستگی یا كسالت ظاهر نبود. لبخند مداوم او در مقابله با سختیها برای همه نیروها درس بود.
در اوج ناملایمات و فشارها و نارساییها، برخورد شایستهای با نیروهای تحت امر داشت.
ایشان عموماً در كارها با نیروهای خود مشورت میكرد و به رای و نظر آنها توجهی خاص داشت.
صبر و حوصله و سعه صدر از صفات بارز وی بود. در مقابل تمام مشكلات و مسائل با شمشیر صبر به مقابله برمیخواست.
خلوص و سكوت و وقارش در فرماندهی تحسین برانگیز بود. جاذبه او باعث شده بود كه در تمامی صحنهها حتی در داخل خانواده رزمندگان از مكانی ویژه برخوردار شود. تدبیر و كاردانی وی موجب تقویت روزافزون جایگاه او در بین افراد شده بود.
شهید دقایقی این صفات را از تلاشهای مجدانهاش در راه حق به دست آورده بود و این همه را در تمامی مراحل زندگی و مراتب آن به همراه خود حفظ نمود.
در زندگی مادی خود مرحله سادهزیستی را پشت سر گذاشته بود و به بذل و ایثار توجهی خاص داشت و در مواقع ضروری حتی حقوق خود را جهت رفع نیازمندیهای نیروهای تحت امر خود خرج میكرد.
او انسانی بود كه در راه حفظ نظام مقدس جمهوری اسلامی دست از آلایشهای دنیا شسته بود و دل به محبت حق سپرده بود.
نحوه شهادت
این شهید بزرگوار در عملیات عاشورا و قدس 4 و همچنین كربلای 2، 4 و 5 در سمت فرماندهی تیپ خالصانه انجام وظیفه نمود و یگان او جزو یگانهای موثری بود كه در موفقیت رزمندگان اسلام نقش چشمگیری داشت.
بالاخره هنگامی كه در عملیات كربلای 5 برای انجام ماموریت شناسایی، با یك دستگاه موتور سیكلت عازم محور بود در مسیر راه مورد اصابت بمباران هواپیماهای رژیم متجاوز عراق قرار گرفته و به لقای حق میشتابد و در اوج اخلاص و ایثار، با نوشیدن شربت شهادت روح تشنه خود را سیراب میكند.
برای شما آرزوی صبر و استقامت و پیگیری اهداف اسلامی را دارم. انشاءالله بتوانید با كار و فعالیت، خود را بیش از پیش وقف راه خدا و اسلام كنید. پیش بردن اسلام در جهان – جهانی كه پر از فسق و فجور و خیانت ابرقدرتهاست – تلاش و ایثار میخواهد. در راه امام حسین(ع) – حضرت سیدالشهداء(ع) – رفتن، حسینی شدن را میخواهد.
... ان شاء الله در پیروی از راه امام امت خمینی عزیز(ره) كه همان راه خدا، قرآن و اهل بیت عصمت و طهارت(ع) است، موفق باشید.
-
بانوي نور شرمنده ايم که بهاي حسيني شدن من "بي حسين" شدن تو بود
و شرمنده تر آنکه تو "بي حسين شدي" و من حسيني نشدمدلم به یاد مدینه بهانه می گیرد/ سراغ باغ گلی را شبانه می گیرد/ چه حکمت است که چون نام فاطمه آید/ برای گریه، دل من بهانه می گیردآنــان که بر اين خانــه هجـوم آوردند
- - - - - - - - - -- - - - -
در خـاکــــ ، نهــالِ کيــنه را پــروردند
- - - - - - - - - - - - - -
در کعبه علے شکسته بتها شان را
- - - - - - - - - - - - - -
اکنــــون به درِ خانـــه تــلافے کردندحضرت حیدر به نام فاطمه حساس بود، خلقت از روز ازل مدیون عطر یاس بود.
اي كه ره بستی میان كوچه ها بر فاطمه، گردنت را میشكست آنجا اگر عباس بود.
فاطميه رفت و ما همه شرمنده ايم چونكه بعد آنهمه درد، ما هنوزم زنده ايم
وحشت وهابیون از گسترش تشیع
لازم به ذکر است که حقانیت تشیع باعث گرایش تعداد فراوان از پیروان اهل سنّت و سایر ادیان به این مذهب گردیده و انسانهای پاک نهاد و حقیقت گرا؛ پس از درک حقانیّت تشیع پیرو این مکتب پویا و مقدس می شوند.
وحشت وهابیون از گسترش تشیع: یکی از انگیزه های تهاجم وسیع وهّابیت بر ضدّ مذهب اهل بیت (ع) ترس و وحشت آنها از گسترش فرهنگ برخواسته از قرآن در میان جوانان و دانشمندان تحصیل کرده و استقبال آنان از این مکتب نورانی مطابق با سنت راستین محمّدی (ص) می باشد که چند نمونه را در اینجا می آورم: شیخ ربیع بن محمّد ، از نویسندگان بزرگ سعودی می نویسد:آنچه که باعث فزونی شگفتی من گردید این است که برخی از برادران وهابّی وفرزندان شخصّیتهای علمی و دانشجویان مصری اخیراً به سراغ مکتب تشیّع رفته اند. شیخ محمد مغراوی از دیگر نویسندگان مشهور وهّابی میگوید: با گسترش مذهب تشیع در میان جوانهای مشرق زمین ،بیم آنرا داریم که این فرهنگ در میان جوانان مغرب زمین نیز گسترده گردد. شیخ ناصر قفاری استاد دانشگاه های مدینه مینویسد :اخیراً تعداد زیادی از اهل سنّت به طرف مذهب شیعه گرایش پیدا کرده اند و اگر کسی کتاب « المجد فی تاریخ البصرة و نجد» رامطالعه کند به وحشت می افتد که چگونه برخی از قبایل عربی به صورت کامل مذهب شیعه را پذیرفته اند.
تحریف حقایق: موج گرایش به مذهب اهل بیت علیهم السلام در میان اهل سنت رو به فزونی نهاده و هر روزه تعدادی از اندیشمندان و روشنفکران اهل سنت به تشیع می پیوندند. و از آنجا که این مستبصرین در گفته ها و تالیفات خود برای اثبات حقانیت مذهب تشیع به کتب معتبر اهل سنت و احادیث معتبری که در این کتب آمده (مانند احادیثی که در در مورد ولایت حضرت علی بیان شده)استناد می کنند.این موضوع باعث نگرانی برخی از اهل سنت شده تا جائیکه در کتب معتبر تاریخی دست برده و آنها را تحریف کرده اند.! <<آیة الله سید محمد یثربی استاد دروس خارج حوزه علمیه قم در سی و ششمین جلسه تفسیر آیات ولایت و امامت که در کاشان و در حسینیه مرحوم آیة الله یثربی قدس سره برگزار گردید اظهار داشتند که متاسفانه دربرخی مجامع علمی اهل سنت از مدتها قبل خیانتی بزرگ آغاز شده است و در برخی از احادیث معتبرترین کتب اهل سنت از قبیل صحیح بخاری و صحیح مسلم حذف شده یا جابجائی در آنها صورت گرفته است در حالیکه بنابر اعتقاد اهل سنت این دو کتاب پس از قرآن صحیحترین کتابها محسوب می شوند. آیةالله یثربی پس از بیان اتفاق ناگوار اعلام داشتند:حاضریم درحضور علمای اهلسنت به وضوح نشان دهیم که در کدام چاپ از بخاری کدام حدیث مورد دستبرد قرار گرفته و کدام حدیث جابجا شده است.این یک خیانت بزرگ علمی است که پیروان یک مکتب در صحیحترین کتب تحریف ایجاد کنند.اگر تعصب باعث شود در معتبرترین کتب تحریف اتفاق افتد،دیگر چه اعتمادی باقی خواهد ماند؟>> نمونه ای از تحریف کتب معتبر تاریخی: حدیث دار در روز انذار : پیامبر اعظم(ص) با اشاره به امام علی(ع)فرمودند:<<ان هذا اخی و وصی و خلیفتی من بعدی،فاسمعوا له و اطیعوا این برادر من،وصی من و جانشین من بعد از من است، پس به او گوش فرا دهید و از او اطاعت نمائید.>> (منابع موثق اهل سنت : تاریخ طبری ج 2 ص 319، تاریخ ابن اثیر ج 2 ص 62، سیره حلبیه ج 1 ص 311، شواهد التنزیل حسکانی ج 1 ص 371، کنز العمال ج 15 ص 15، تاریخ ابن عساکر ج 1 ص 85، تفسیر خازن نوشته علاءالدین شافعی ج 3 ص 371، حیات محمد نوشته حسنین هیکل چاپ اول – باب « وانذر عشیرتک الاقربین» ) این حدیث از احادیث صحیح و درست است که مورخان آن را در آغاز بعثت پیامبر نقل کرده اند.اما سیاست و لجاجت،همه حقایق و رویدادها را وارونه جلوه داد و عوض کرد. محمد حسنین هیکل تمام حدیث را در کتابش (حیات محمد)و در صفحه ۱۰۴ از چاپ اول سال ۱۳۵۴ هجری قمری آورده است،اما در چاپ دوم و چاپهای بعدی این جمله <<وصیی و خلیفتی من بعدی>>حذف شده است!!همچنین از کتاب تفسیر طبری ج ۱۹ص۱۲۱این جمله را حذف کرده اند و به جای آن کلمات دیگری ازخودشان نوشته اند!!غافل از اینکه خود طبری همین روایت را در تاریخ خودش ج ۲ ص ۳۱۹ بطور کامل نقل کرده است.!!! حال پرسش ما این است که چرا عده ای بیشترین تلاششان آنست که حقیقت را بپوشانند تا واقعیات آشکار نشود؟چرا گاهی احادیث صحیح را توجیه می کنند و معانی دیگری را برایش جعل می کنند(همچنانکه معنای حدیث غدیر را تنها دوستی علی می دانند نه سرپرستی و ولایت علی!)و گاهی احادیثی را که با مذهبشان ناسازگار است،تکذیب می کنند،هر چند در صحاح و مسندهای خودشان آمده باشد. و گاهی نیمی از حدیث یا دو سومش را حذف می کنند و به جای آن جمله هایی از خود اضافه می کنند!و گاهی روایات موثق را مورد تشکیک و طعن قرار می دهند زیرا احادیثی روایت شده که با هوای نفسشان سازگار نبوده است.گاهی هم احادیثی را در چاپ اول کتاب نقل کرده اند و در چاپهای بعدی حذف می کنند و هیچ اشاره ای به انگیزه حذف و نادیده گرفتن حدیث نمی کنند، چرا و به چه منظور سخنان را تغییر می دهید؟چرا و به چه منظور احادیث را تحریف می کنید؟چرا و به چه منظور حقایق و رویدادها را وارونه نشان می دهید؟؟؟ لازم به ذکر است:مراکزی در قم مشغول بررسی و مقایسه کتب قدیم با کتب جدید اهل سنت هستند.این مراکز حتی با عکسبرداری از کتب مدارک خوبی را بر تحریف کتب جدید سقیفه گرایان ارائه می دهند. امید است با سرعت بیشتری این توطئه علمی مذهبی به گوش عموم مردم اعم از شیعه و سنی برسد تا معلوم شود که حق کجاست و حقیقت کدام است.انشاالله
تحریف حقایق توسط مورخین: اینک نمونه اى دیگر از تحریفات مورخین نسبت به حقایق رانقل مى کنیم , آنها چنانکه فضایل على (ع ) واهل بیت او را مخفى نگه داشته اند, هر چیزى را هم که از شان صحابه وبه خصوص خلفا بکاهد وآن را بى ارزش کند نیز مخفى کرده اند, حال این حادثه را درنظر بگیرید که هر دو جهت را دارد, هم فضایل على (ع ) را مخفى کرده وهم اعمال زشت خلفا را: مورخین و در راس آنها طبرى , نامه هایى را که میان محمد بن ابى بکر از شیعیان امیرالمؤمنین (ع ) و مـعـاویـة بـن ابـى سـفـیان رد وبدل شده است را مخفى کرده اند . زیرا در این نامه ها جانشینى امام عـلـى (ع ) اثبات و وضعیت خلفا افشا شده است , طبرى پس از نقل سند دونامه , این گونه معذرت خواسته است که در این نامه ها مسائلى است که عوام تحمل شنیدن آنها را ندارند .پس از او ابن اثیر آمده و مانند طبری عمل کرده است. سپس ابن کثیر نیز راه آنان را دنبال کرده ,اشاره اى به نامه محمد بن ابى بکر نموده ولى خود نامه را حذف کرده مى گوید: نوعى خشونت در آن است . آنچه ایـن سه مورخ انجام داده اند, از قبیح ترین انواع کتمان حقائق است , که به وضوح عدم امانت علمى آنها را نشان مى دهد. منظور آنها از این که گفته اند: عموم مردم تحمل شنیدن متن نامه ها را ندارند چیست ؟ آیـا بـه خـاطـر ایـن اسـت کـه اگـر عـوام متن دو نامه را بشنوند از عقیده خود نسبت به خلفا بر مى گردند ؟ ایـنـک مـختصرى از نامه محمد بن ابى بکر به معاویه وجواب او را ازکتاب مروج الذهب مسعودى مى آوریم : .. . از مـحـمـد بـن ابى بکر به معاویة بن صخر گمراه در اینجا نام پیامبر(ص ) را برده وبر او درود فـرسـتـاده اسـت .. .واو را پـیـامـبرى بشارت دهنده وبیم دهنده معرفی کرده اولین کسى که او را اجـابـت کرد, خضوع کرد, ایمان آورد, تصدیق کرد, اسلام آورد وتسلیم شد برادرش وپسر عمویش عـلى بن ابى طالب بود, او را بر اخبارش ازغیب تصدیق کرد, بر هر دوستى ترجیح داد, در برابر هر خطرى خود را پناه او قرار داد, در جنگ هاى او جنگید ودر صلح او صلح کرد.. . او هیچ نظیر ندارد... مـن از او پـیـروى مى کنم , هر چندنمى توانم مانند او باشم , وتو را مى بینم که با او درگیر شده اى درحالى که تو همانى که هستى , واو همان است که هست . نیت اوصادق تر از نیت همه مردم است , وفرزندان او افضل از فرزندان تمام مردم وهمسر او بهتر از تمام همسران ... امـا تو ملعون وملعون زاده اى . تو و پدرت همیشه آرزوى گمراهى براى پیامبر(ص ) داشتید وبراى خـامـوشـى نـور خـدا تـلاش مـى کردید و در این راه افراد را به دور خود جمع کرده , اموال صرف نموده ,وقبایل را علیه او تحریک مى کردید, وهمین گونه پدرت مرد وتوراه او را دنبال کردى .... سـپـس یـاران وپـیروان على را شمرد وگفت : آنها حق را در پیروى ازاو مى بینند وبدبختى را در مـخـالفت با او, پس واى بر تو!چگونه خود را معادل على یا قابل قیاس با او مى دانى ؟ در حالى که اووارث ووصـى رسـول اللّه (ص ) وپـدر فـرزنـدان او اسـت , اولین کسى است که از او پیروى کرده ونـزدیـک تـریـن مردم به او بوده , بر اسراراو آگاه واز کارهاى او مطلع بوده است . اما تو دشمن او و فـرزنـد دشمن او بوده اى , پس هر چه مى توانى در دنیاى خود از باطلى که در آن هستى لذت ببر وفـرزند عاص نیز به گمراهى تو اضافه میکند,گویا اجل تو رسیده ونیرنگ تو سست شده است . پس از ایـن مـشخص خواهد شد که عاقبت به نفع کیست وبدان که تو با خداى خویش نیرنگ مى کنى , زیرا خود را از تدبیر خداوند در امان مى بینى واز رحمت الهى نا امید . پس خدا در کمین توست وتو خودرا فریب مى دهى . وسلام بر هر که پیرو هدایت باشد. نامه معاویه در جواب محمد بن ابى بکر با اختصار : از معاویة بن صخر به ملامت گر پدر خویش محمد بن ابى بکر... در نـامـه ات فرزند ابو طالب را یادکردى وسوابق دیرینه او وقرابتش به رسول اللّه (ص ) ویارى او به پیامبر در هر خوف وخطر را یاد آورشدى , پس حجتى که بر من آوردى وعیبى که در من دیدى به خـاطـرفضیلت دیگرى است نه فضیلت خودت , بنابراین خدا را شکرمى کنم که این فضایل را از تو گـرفته وبه دیگرى داده است . وما که پدرت نیز جزء ما بود فضیلت فرزند ابو طالب را مى دانستیم وحـق او را بـر خود لازم وروا مى دیدیم , تا آن که خداوند پیامبرش را به سوى خود برده , دعوت او را ظاهر وحجت او را آشکار نـمـوده واو را به سوى خود طلبید, پس پدرت وفاروقش اولین کسانى بودند که حق على را غصب کـرده وبا او مخالفت کردند, وهمه کارها بر اساس توافق وهماهنگى میان آنها بوده است . سپس آن دونفر او را براى بیعت با خود دعوت کردند واو ابا نمود واز آنهافاصله گرفت . ولى آنها آماده حمله به او شدند وخطر عظیمى رابراى او در نظر گرفتند . سپس او با آنها بیعت وکار را تسلیم آنهاکرد, ولى آنها هیچ گاه او را در کار خود شریک نکرده واسرارخویش را به او نگفتند . تا آنکه خداوند اجل آنـهـا را رسـاند . پس پدرتو بود که این راه را هموارکرد وبراى سلطنت خود پایگاه ساخت . حال اگر این سـخن ما درست است پس این پدر تو بود که آن را به ناحق گرفت وما نیز شریک او هستیم , واگر کار پدرت در آن روز نبود مابا فرزند ابو طالب مخالفت ننموده وکار را به او تسلیم مى کردیم ,ولى مـا پدرت را دیدیم که این گونه با او رفتار کرد, ما نیز مانند اوعمل کردیم , پس هر چه مى خواهى پـدرت را عـیـب جـوئى کـن ویـا ازایـن سـخـن دسـت بـردار. اکـنـون فـهـمـیدیم که چرا طبرى , ابن اثیر وابن کثیر حاضر به افشاء این نامه ها نبودند, زیرا اینها انـگیزه درگیرى واختلاف میان مسلمین برسر خلافتى که حق على بوده است را آشکار مى کنند. ایـن مـعاویه است که به حقانیت على , اعتراف مى کند وعذر او این است که خلافت او ادامه خلافت ابـوبـکـر بـوده وبـدیـن وسـیـله فرزند اومحمد بن ابى بکر را محکوم واز ادامه سخن در این باره ساکت مى کند. ...ولـى اى مـعـاویه , آسوده خاطر باش , که اگر محمد بن ابى بکرساکت نشد وتو را رسوا کرد, طبرى , ابن اثیر وابن کثیر در این باره ساکت ماندند و حقایق را پوشاندند.!
«و تو اي خواهر ديني ام: چادر سياهي كه تو را احاطه كرده است ازخون سرخ من كوبنده تر است.» (شهيد عبدالله محمودي)
«خواهرم: محجوب باش و باتقوا، كه شماييد كه دشمن را با چادرسياهتان و تقوايتان مي كشيد.» «حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را مي بيني و دشمن تو را نمي بيند.»(سردار شهيد رحيم آنجفي)
«حفظ حجاب هم چون جهاد در راه خداست.» (شهيد محمد كريم غفراني)
«خواهرم: از بي حجابي است اگر عمر گل كم است نهفته باش و هميشه گل باش.» (شهيد حميد رضا نظام)
«از تمامي خواهرانم مي خواهم كه حجاب اين لباس رزم را حافظ باشند.» (شهيد سيد محمد تقي ميرغفوريان )
«خواهرم: هم چون زينب باش و در سنگر حجابت به اسلام خدمت كن.»(طلبه شهيد محمد جواد نوبختي )
«يك دختر نجيب بايد باحجاب باشد.» (شهيد صادق مهدي پور)
«خواهرم: حجاب تو مشت محكمي بر دهان منافقين و دشمنان اسلام مي زند.»(شهيد بهرام يادگاري)
«تو اي خواهرم... حجاب تو كوبنده تر از خون سرخ من است.»(شهيدابوالفضل سنگ تراشان)
«به پهلوي شكسته فاطمه زهرا(س) قسمتان مي دهم كه، حجاب را حجاب را، حجاب را، رعايت كنيد.» (شهيد حميد رستمي)
«خواهر مسلمان: حجاب شما موجب حفظ نگاه برادران خواهد شد. برادرمسلمان:بي اعتنايي شما و حفظ نگاه شما موجب حجاب خواهران خواهدشد.» (شهيد علي اصغر پور فرح آبادي)
«شما خواهرانم و مادرانم: حجاب شما جامعه را از فساد به سوي معنويت و صفا مي كشاند.» (شهيد علي رضائيان)
«از خواهران گرامي خواهشمندم كه حجاب خود را حفظ كنند، زيرا كه حجاب خون بهاي شهيدان است.» (شهيد علي روحي نجفي)
«مادرم... من با حجاب و عزت نفس و فداكاري شما رشد پيدا كردم.»(شهيد غلامرضا عسگري)
«اي خواهرم: قبل از هر چيز استعمار از سياهي چادر تو مي ترسد تاسرخي خون من.» (شهيد محمد حسن جعفرزاده)
«خواهرم: زينب گونه حجابت را كه كوبنده تر از خون من است حفظ كن.»(شهيد محمد علي فرزانه)
« خواهران ما در حالي كه چادر خود را محكم برگرفته اند و خود راهم چون فاطمه و زينب حفظ مي كنند... هدف دار در جامعه حاضرشده اند.» (رييس جمهور شهيد محمد علي رجايي)
بسم الله الرحمن الرحیم
این الفاطمیون؟
منتظر حضور شما هستیم...
بهبهان سراسردرغم وماتم اميرمومنان حضرت علي (ع) |
|
|
|
رئيس اداره تبليغات اسلامي شهرستان بهبهان گفت : شهرستان بهبهان درسالروز شهادت اميرمومنان علي (ع) سراسردرغم وماتم است ودرهرمحله ومسجدي نداي يا علي بلند است . |
|
|
آنچه یک مسلمان باید بداند
ادامه مطلب...
زندگینامه حضرت زهرا(س)
مقدمه
بدون ترديد در ميان زنان و بانوان اسلامی ، فاطمه زهرا ( ع ) محبوبترين چهره دينی ، علمی ، ادبی ، تقوايی و اخلاقی در ميان مسلمانان و ديگر مردم جهان به شمار مي رود . شخصيت فاطمه زهرا ( ع ) سيده نساء العالمين ( سرور زنان جهان ) اسوه و الگويی تام و تمام برای تمام زنان عاشق عفت و فضيلت است . در دامن پاک فاطمه زهرا ( ع ) بود که دو امام بزرگوار و دو شخصيت ممتاز عالم بشری ، حضرت امام حسن ( ع ) مظهر حلم و وقار و حضرت امام حسين ( ع ) سرور شهيدان تربيت يافتند ، و نيز زينب کبری ( ع ) حماسه مجسم و مجسمه شجاعت و نمونه يکتا در سخنوری و حق طلبی که پيام حسينی و حماسه عاشورا را در جهان اعلام کرد و نقاب شرک و ريا و پستی و دنياپرستی را از چهره يزيد و يزيديان به يک سو زد . کيست که نداند که مادر در تربيت فرزندان بويژه دختران ، سهم بسيار زيادی دارد ، و فاطمه زهرا ( ع ) بود که روح آموزش و پرورش اسلامی را در مهد عفت و کانون تقوای خانوادگی به پسران و دختران خود آموخت . پدر و مادر : فاطمه يگانه دختر بازمانده پيغمبر ( ص ) از خديجه کبری مي باشد . چه بگويم درباره پدری که پيغمبر خاتم و حبيب خدا و نجات دهنده بشر از گمراهی و سيه کاری بود ؟ چه بگويم درباره پدری که قلم را توان وصف کمالات اخلاقی او نيست ؟ و فصيحان و بليغان جهان در توصيف سجايای او عاجز مانده اند ؟
ادامه مطلب...
ناگفتههایی از انفجار سال 63 در نمازجمعه تهران
برگزاری نمازجمعهی تهران همواره با یك اسم عجین بوده است؛ "محمود مرتضاییفر". با اینكه در سالهای نهضت امام یكی از فعالین بود اما بیشتر مردم اولین چهرهای كه از او به یاد دارند، مردی میانسال است كه مجری برنامهی ورود حضرت امام به ایران بود. همانكه اولینبار برای تأیید سخن امام تكبیر گفت و این سنت را رایج كرد. تصویر دیگری كه از مرتضاییفر به یاد مانده است بهعنوان مجری نمازجمعهی تهران است. حتی بسیاری او را تنها با سمتی كه مرحوم حاج احمدآقا به او داد میشناسند؛ "وزیر شعار". اگرچه چند سالی است كه كمتر در نمازجمعه حاضر گشته است، اما خاطرات ناب او منحصر به فرد است؛ حتی اگر غبار سالها فاصله بر آن نشسته باشد. آنچه در پیش روی شماست، مصاحبهای كوتاه است با او
ادامه مطلب...
احادیث گرانبها از معصومین علیهم السلام احادیث زیبا از منابع : بحارالانوار،غررالحکم،جهادالنفس،تحف العقول،كنز العمال،اصول کافی
امام علی علیه السلام فرمودند:
اَلمُؤمِنُ بَشرُهُ فی وَجِهِهِ وَحُزنُهُ فی قَلبِهِ
شادی مومن در رخسار او و اندوهش در دل است. (نهج البلاغه، کلمات قصار، شماره325)
ادامه مطلب...
درسی از تواضع
روزی برای ثبت نام وارد سپاه هویزه شدم، کفش هایم را در آوردم وداخل سالن شدم. بعد از چند لحظه که برگشتم باران آمده بود و زمین گل بود. به یکی از برادران که از آن طرف به این طرف می آمد گفتم((لطفا کفش هایم را بده))، اما ایشان توجه نکرد،بلافاصله دیدم یکی از پاسداران رفت وکفش هایم را آورد، من خیلی ساده تشکر کردم. بعد از چند دقیقه اذان گفتند،دیدم همان برادر که کفش هایم را آورد، امام جماعت است. از بچه ها سوال کردم: ((ایشان کیست؟)) گفتند او حسین علم الهدی (فرماندۀ سپاه) است. من بسیار شرمنده شدم که ایشان کفش مرا آورده و بسیار شیفتۀ اخلاقش شدم.
برگرفته از وبلاگ هیئت عاشقان حضرت علی اصغر(ع)
دلم واسه حرمت پر میزنه ...
هرچه می خواهد دل تنگت بگو ...
اگه دلتنگ کربلاش هستی ب...
اگه عاشق بین الحرمین هستی ...
اگه عاشق علی اکبری...
عاشق عباسی ...
التماس دعا
مسئول عقيدتي سياسي سپاه پاسداران:
خبرگزاري فارس: مسئول عقيدتي سياسي سپاه پاسداران گفت: اغتشاشگران ديروز با شعار جمهوري ايراني سعي در تحقق خواسته آمريكاييها و تهديد اسلام داشتند.
به گزارش خبرگزاري فارس از قائمشهر، حجتالاسلام محمد تويسركاني ظهر امروز در يادواره 44 شهيد روحانيت شهرستان قائمشهر با اشاره به سخنان پيامبر اكرم (ص) پنج ويژگي مسلمانان را كه عينيت بخش شاخصهاي دين اسلام هستند برشمرد و اظهار داشت: صدق لسان، اداي امانت، وفاي به عهد، حسن خلق و خيررساني از شاخصهاي فرد مسلمان است.
حجتالاسلام تويسركاني امانت الهي را ولايت و احكام خداوند دانست و خاطرنشان كرد: زيباييهاي عالم در واژه وفاي به عهد است.
وي شهدا را بارزترين واجدين پنج ويژگي فوق عنوان كرد و افزود: پرهيز از دروغ و زيباترين زبان راستگويي، صيانت از امانت وليفقيه و نيز حسن خلق در شهدا مثالزدني است.
وي با اشاره به فتنه 25 بهمن تصريح كرد: سران فتنه با شعار پيروي از خط امام (ره)ناقض راستگويي و درستي گفتار هستند.
وي تاكيد كرد: چگونه ممكن است كسي از پيروي خط امام راحل دم بزند اما در عمل خون دل وليفقيه زمان خود باشد.
رييس عقيدتي سياسي سپاه پاسداران بالاترين امانت را امانت وليفقيه دانست و گفت: فتنهگران خائنين در امانتاند و با اين عمل به ولايت رسولاكرم (ص) و امامعلي(ع) خيانت ورزيدند.
وي با اشاره به جريانات ديروز تهران گفت: در فتنه ديروز بسيج شهيد داده و بسيجيهاي مظلوم مسلحانه مورد حمله قرار گرفتند.
حجتالاسلام تويسركاني در ادامه بيان داشت: وقتي بيداري اسلام در خاورميانه غوغا ميكند و نماينده عالي اخوان المسلمين در مصر از مقام معظم رهبري قدرداني كرده آرزوي داشتن رئيس جمهور شجاعي همچون احمدينژاد را دارد اما اخلالگران امالقراي جهان اسلام را زير سؤال ميبرند.
وي جمعيت ديروز فتنهگران را كمتر از700 تن عنوان كرد و افزود: با اسم امام و روحانيت از شيطان بزرگ تبعيت كرده در جامعه اسلامي تفرقه ايجاد ميكنند.
تويسركاني اظهار داشت: اگر كسي بخواهد خود را با لباس آمريكا بپوشاند براي هميشه برهنه خواهد ماند.
پدر شهيد بسيجي "ژاله " در گفتوگو با فارس:
خبرگزاري فارس: پدر شهيد صانع ژاله با بيان اينكه فرزند شهيدش فردي معتقد و حافظ قرآن بود، گفت: قاتلان ازخدابيخبر پسرم را نميبخشم چرا كه آنها نگذاشتند ميوه زندگيام ثمر دهد.
به گزارش خبرگزاري فارس، عوامل فتنهگر و گروهك مزدور و تروريستي منافقين روز گذشته (دوشنبه) با برپايي تجمعات غيرقانوني و راهاندازي اغتشاشات خياباني در برخي معابر تهران به سوي رهگذران آتش گشودند كه در جريان اين تيراندازي يكي از دانشجويان دانشگاه هنر تهران به شهادت رسيد.
صانع ژاله متولد سال 63 از هموطنان كردزبان اهل پاوه و دانشجوي رشته نمايش دانشگاه هنر تهران روز گذشته توسط يكي از گروههاي تروريستي منافقين در خيابان امير اكرم تهران با تير مستقيم مورد هدف قرار گرفت كه پس از اعزام به بيمارستان به شهادت رسيد.
گروهك تروريستي منافقين همچنين 4 نفر ديگر از هموطنانمان را با تير مستقيم مورد هدف قرار دادند كه آنها مجروح شده، در بيمارستان تحت مداوا هستند.
تجمع غيرقانوني فتنهگران، عناصر منافقين، سلطنتطلبان و اراذل و اوباش در برخي خيابانهاي شهر تهران موجب بروز اغتشاشاتي شد كه با حضور بههنگام مردم، فتنهگران و ديگر عوامل مزدور مجبور به ترك صحنه شدند.
قادر ژاله پدر شهيد صانع ژاله در گفتوگو با خبرنگار فارس در پاوه در شكايت از سران فتنه اظهار داشت: پسرم حافظ قرآن بود و همه عمرش را براي خدا كار ميكرد اما عدهاي از خدا بيخبر نگذاشتند ميوه زندگيام به ثمر برسد.
وي در حالي که بغض سنگيني گلويش را ميفشرد ادامه داد: صانع تاكنون آزارش به كسي نرسيده بود و جوان معتقدي بود اما از خدا بيخبران او را از ما گرفتند.
پدر شهيد ژاله همچنين تأكيد كرد: من او را در راه خدا دادم؛ خدا هم حتما از من و او راضي است و اميدواريم همه ما مورد عفو الهي قرار بگيريم.
همچنين سعيد كشنفلاح رئيس دانشگاه هنر نيز در گفتوگو با خبرنگار گروه دانشگاه خبرگزاري فارس، با تسليت شهادت صانع ژاله دانشجوي دانشگاه هنر، اظهار داشت: ژاله دانشجوي ترم 3 گرايش ادبيات نمايشي رشته هنرهاي نمايشي دانشگاه هنر بود كه در جريان تجمعات غيرقانوني ديروز تهران توسط عوامل تروريستي منافقين به شهادت رسيد.
وي با بيان اينكه ژاله از دانشجويان بسيجي و حافظ قرآن دانشگاه هنر بود، افزود: شهادت اين دانشجوي خوب و مومن، تمام خانواده دانشگاه هنر كشور را ناراحت و داغدار كرده است.
به گزارش فارس، بسيج دانشجويي دانشگاههاي كشور و ساير اتحاديههاي بزرگ دانشجويي به همراه نمايندگان مجلس و شخصيتهاي كشور ترور اين دانشجوي بسيجي را به شدت محكوم كرده و بر محاكمه فوري موسوي و كروبي تأكيد كردند.
خبرگزاري فارس: سازمان بسيج مستضعفين در بيانيهاي تأكيد كرد: شهادت مظلومانه دانشجوي بسيجي شهيد صانع ژاله و مجروحيت چند بسيجي ديگر، نهفقط يك سند روشن بر جنايت آمريكا و انگليس و رژيم صهيونيستي است بلكه از ارتباط جريان فتنه با آنان پرده برميدارد.
به گزارش خبرگزاري فارس به نقل از روابط عمومي بسيج، سازمان بسيج مستضعفين در اعتراض به حضور غيرقانوني فتنهگران در روز 25 بهمنماه و به شهادت رساندن دانشجوي بسيجي توسط عوامل فتنهگر بيانيهاي صادر كرد.
متن كامل بيانيه به شرح ذيل است:
انا لله و انا اليه راجعون
بار ديگر دست استكبار و صهيونيسم از آستين منافقين فتنهگر بيرون آمد تا با انتقامگيري از مردم به خيال خام خود با چيدن گلي از بوستان ملت شهيدپرور ايران عقدههاي ناشي از شكست بزرگ و تاريخي در مصر و تونس و ساير كشورهاي اسلامي را فرو نشانند.
شهادت مظلومانه دانشجوي بسيجي شهيد صانع ژاله و مجروحيت چند بسيجي ديگر، نهفقط يك سند روشن بر جنايت آمريكا و انگليس و رژيم صهيونيستي است، بلكه استفاده از سلاح گرم در پناه اغتشاشات، نوعي اعلام جنگ مسلحانه فتنهگران عليه ملت غيور و ظلمستيز ايران است كه نبايد از چشم مسئولان پنهان بماند و تجديد نظر فوري مسئولان امنيتي و قضائي كشور در برخورد با فتنهگران را اقتضا ميكند و نشان ميدهد كه مطالبه بهحق مردم شريف ايران براي برخورد جديتر با سران ملعون فتنه، خواستهاي كاملا بهحق و بجاست.
در شرايطي كه ملتهاي منطقه بيدار شده سران وابسته به غرب را يكي يكي سرنگون ميكنند، تلاش تفالههاي فتنهگر كه با حمايت جاسوسخانه رژيم پليد پادشاهي انگليس و هدايت رسانههاي صهيونيستي و با ايجاد درگيري در چند خيابان و ارسال فيلم آن براي رسانههاي سلطهگران جهان سعي ميكنند تصويري ناامن از ايران به جهان مخابره كنند و نهضتهاي بيداري اسلامي را كه از ملت ايران الهام و اميد ميگيرند مأيوس كنند، بدون شك به نتيجه نخواهد رسيد و جز رسوايي سران فتنه بهويژه رأس پليد آنان را بهدنبال نخواهد داشت.
امروز نوكري سران فتنه براي رژيم صهيونيستي مثل روز روشن شده و اگر كوچكترين ترديدي بر اين وابستگي رذيلانه وجود داشت حوادث روز گذشته همه ترديدها را در اينكه سران فتنه مهرههاي بازي صهيونيسماند، برطرف كرده است. اين واقعيت تكليف دستگاههاي امنيتي كشور در برخورد با فتنهگران را سنگينتر ميكند.
اندك فريبخوردگاني هم كه با اغتشاش زمينه چنين اقدامات جنايتكارانه تروريستي را فراهم ميكنند، بدانند كه روند پيشروي بيداري اسلامي تا آزادي كامل فلسطين و نجات همه ملتهاي منطقه از چنگال استكبار ادامه خواهد يافت و كساني كه در مسير نهضت بزرگ جهاني اسلام سنگاندازي ميكنند، سرنوشتي جز شاه و مبارك ندارند.
شهادت دانشجوي بسيجي صانع ژاله را به مردم شهيدپرور ايران بهويژه مردم قهرمان شهرستان پاوه علي الخصوص خانواده صبور و انقلابي اين شهيد عزيز تبريك و تسليت عرض ميكنيم. رژيم آمريكا و صهيونيستها بدانند كه اين جنايت بيپاسخ نخواهد ماند و بهزودي دست انتقام الهي كه از آستين ملتها بيرون آمده، سران جنايتكار اين رژيمهاي سلطهگر و استبدادي را به سزاي اعمالشان خواهد رساند.
راهکارهای مقابله با جنگ نرم
قرآن کریم :
دشمنان شما همواره با شما در جنگ هستند .
ولایزالون یقاتلونکم حتی یردوکم عن دینکم ان استطاعوا آیه217 سوره بقره
وقتی دشمنان با شما وارد جنگ شدند شما هم با آن مقابله به مثل کنید.
فمن اعتدی علیکم فاعتدو علیه بمثل ما اعتدی علیکم آیه194سوره بقره
مقام معظم رهبری : امروز جمهوری اسلامی و نظام اسلامی با یک جنگ عظیمی مواجه است لیکن جنگ نرم که دیدم همین تعبیر (جنگ نرم) توی صحبتهای شما جوان ها هست والحمدلله به این نکات توجه دارید این خیلی برای ما مایه خوشحجالی است – خوب حالا در جنگ نرم ، چه کسانی باید به میدان بیایند؟ قدر مسلم نخبگان فکری اند.اینی که چه کار باید بکنید، چه جوری بایبد عمل کنید، چه جوری باید تبیین کنید؟، این ها چیزهایی نیست که من بیایم فهرست کنم ، بگویم آقا این عمل را انجام بدهید، این عمل را انجام ندهید؛ این ها کارهای ست که خود شماها باید در مجامع اصلی تان ، فکریتان ، در اتاقهای فکرتان بنشینید ، راهکارها را پیدا کنید؛ لیکن هدف مشخص است: هدف ، دفاع از نظام اسلامی و جمهوری اسلامی است در مقابله ی با یک حرکت همه جانبه ی متکی به زور تزویر وپول وامکانات عظیم پیشرفته علمی رسانه ای . باد با این جریان شیطانی خطرناک مقابله شو.
چیستی جنگ نرم :
به کاربست «قدرت نرم » برای «اقناع حریف» جنگ نرم گفته می شود.
در حقیقت جنگ نرم «جنگ واژها» است
تعاریف متعارف جنگ نرم :
1 – جنگ نرم در برابر جنگ سخت در حقیقت شامل هر گونه اقدام روانی و تبلیغات رسانه ای که جامعه هدف یا گروه هدف را نشانه م گیرد و بدون جنگ خونین ، درگیری نظامی و گشوده شدن آتش رقیب را به انفعال یا شکست وامی دارد.جنگ رایانه ای ، اینترنتی ، براندازی نرم ، راه اندازی شبکه های رادیویی وتلویزیونی و شبکه سازی از اشکال جنگ نرم هستند.
2 – جنگ نرم رذا می توان هر گونه اقدام نرم ، روانی وتبلغات رسانه ای که جامعه هدف رزا نشانه گرفته و بدون در گیری و اتفاده از زور واجبار به انفعال و شکست وا می دارد جنگ روانی جنگ سفید ، جنگ رسانه ای ، عملیات روانی براندازی نرم، قدرت نرم، انقلاب مخملی ، انقلاب رنگی و... از اشکال جنگ نرم است.
3 – جنگ نرم در پی ازپای دئر آوردن اندیشه وتفکر جامعه هدف است تا حلقه های فکری و فرهنگی آن را سست کند و با بمباران خبر وتبلیغاتی در نظام سیاسی ، اجتماعی حاکم تزلزل و بی ثباتی تزریق کند.
4 – جان کالینز تئوریسین دانشگاه ملی جنگ امریکا جنگ نرم را عبارت از (استفاده طراحی شده از تبلغات وابزارهای مربوط به آن را برای نفوذ در مختصات فکری دشمن با توسل به شیوه هایی که موجب پیشرفت مقاصدامنیت ملی مجری می شود) مداند.
مختصات جنگ نرم :
رسانه ها
نخبگان وجوانان
ارزش ها واعتقادات
نظام جمهوری اسلامی
کلید واژگان ارزشی جبهه حق :
عدالت
ترویج عفت
آزادی واقعی
بصیرت و تعمیق آن
مردم سالاری دینی
حق و تکلیف توامان
مشروعیت ومقبولیت-تئوری حکومتی ولایت فقیه
مسئولیت پذیری
تولی و تبری
جهاد
شهادت
ایمان
اخلاص
اصالت حق و نفی تردید
کلیدواژگان ارزشی دشمن :
لیبرالیسم
حقوق بشر
دموکراسی
نفی تروریزم
قانون
نفی سلاح های کشتار جمعی
نفی خشونت
پلورالیسم
نخبه گرایی
وظیفه اهل قلم جبهه حق :
درک وباورداشت وجود جنگ
تعمیق بصیرت عمومی
تکثیر(سپاه توحید) در عرصهخ مجازی
راهکارهی یگان اهل قلم :
تاخت مناسب به واژگان دشمن
ترویج واژگان خودی
تسلط به اندیشه سیاسی-حکومت دینی
دفاع صریح ار تئوری مترقی ولایت فقیه
تسلط به ابزار وادبیات رسانه های جدید
هجوم سازماندهی شده به آسیب گاه های دشمن
تسلط به نقد لیبرال دموکراسی
نگاه امدوارنه و خوش بینانه به آینده(خوش بینی متکی بر تحلیل واقع بینانه)
آسیب های متصوره د رفرایند مقابله با جنگ نرم از دیدگاه مقام معظم رهبری :
1 – احساسی عمل کردن
2 – برخورد سخت به جای برخورد نرم
3 –تندروی وتشدید فضای هیجانی و جنجالی
4 – ناامیدی ونگاه بدبینانه
بسیجی
بسیجی عشق وایمان می شناسد
ولایت را به قرآن می شناسد
امین ِصادق ِدین ِمبین است
همیشه راهِ یزدان می شناسد
ز اَلرَّحمن وآیات خداوند
همه لؤلؤ و مرجان می شناسد
بسیجی رهرو راه حسین است
نه سرازپا نه سامان می شناسد
بسیجی رنگی وخاکستری نیست
سپیدوسبزِدوران می شناسد
همه درس ِسیاست فوتِ آب است
و بدخواهان ِایران می شناسد
اطاعت ازولیِّ امرخودرا
فریضه بلکه فرمان می شناسد
چواَربابِ فِتَن سبزینه پوشند
زُبیرو طلحه، مروان می شناسد
ریاکاران اگر پُستی بگیرند
بسیجی مردِ رندان می شناسد
بسیجی در یورشهای سیاسی
نبردِ نرم وتوفان می شناسد
خمینی دست وبازوی بسیجی
ازآن بوسد که انسان می شناسد
همیشه خاکی است وبی تکبّر
مقام ِربِّ رحمان می شناسد
گل گلخانه ی باغ حسین است
شقایق، لاله، ریحان می شناسد
خدارا باعبادت در دل ِشب
به اشک وآه وغُفران می شناسد
زشرک وملعبه دوری گزیند
خدای حقِّ سبحان می شناسد
به شب ،گشتی، شناسائی نموده
مه وانجم به کیهان می شناسد
به دانشگاه وحوزه در پیِ علم
فضیلتها و رجحان می شناسد
رهِ سازندگی های وطن را
به آبادی وعمران می شناسد
به سالِ همّت و کارِمُضاغف
روش، اندازه، پیمان می شناسد
ازاسرائیل غاصب هست بیزار
بلندیهای جولان می شناسد
به هنگام نبردِ تن به تنها
بسیجی خاکِ مهران می شناسد
و دوشادوش یاران شهیدش
رشادتهای«گُردان»می شناسد
بسیجی دارِخود بردوش دارد
و مشی «سربداران»می شناسد
تظاهر درحریمش ره ندارد
دو رنگیهای پنهان می شناسد
به هرپستی نبندد دل به دنیا
بهشتِ نابِ الوان می شناسد
ذلیخائی چو طنّازی نماید
گل ِپاکیزه دامان، می شناسد
فراست با کیاست هردو دارد
به موشی دزدِ انبان می شناسد
نمک پرورده ی خوان ولایت
علی را مرد میدان می شناسد
سپر دردست مولای زمان است
دفاعِ خطِّ پایان می شناسد
بسیجی لشکر مخلص الله
شهید همّت و چمران می شناسد
به کمترزآبِ کوثر دل نبندد
بسیجی آبِ حیوان می شناسد
بودمظلوم، درعین اقتدارش
بسیجی ظلم وحرمان می شناسد
درختِ پاک می باشد بسیجی
طهارت را دوچندان می شناسد
فـَرَج را منتظرباشد شب وروز
نگارِ پیرکنعان می شناسد
بسیجی را خمینی، روح ِاَلله
همان پیرِجماران می شناسد
http://nagoftanihayedel.blogfa.com
مدارک نزول آیه در غدیر: مفسران ومحدثان اسلامی نزول آیه را در روز غدیر یا آور شده اند.و ما در اینجا به بخشی از این مدارک اشاره می کنیم.و اگر مدارک شیعه را در این مورد,بر مدارک اهل سنت اضافه کنیم,قهرا مساله به عالی ترین حد از "تواتر" می رسد. علاقه مندان می توانند به کتاب های یاد شده در زیر مراجعه کنند که همگی به قلم دانشمندان اهل سنت نوشته شده است تصریح شده که این آیه در روز "غدیر" نازل گردیده است. مانند: 1- الولایه تالیف طبری (متوفی 310 ه) 2- تفسیر ابن کثیر شامی, (774 ه) ج 2 ص 14 3- تفسیر الدر المنثور سیوطی شافعی, (متوفی 911 ه) ج 2 ص 259 و الاتقان ج 1 ص 31 (طه 1360) 4- تاریخ ابوبکر خطیب بغدادی, (متوفی 43) ج 8 ص 290 5- شیخ الاسلام حموینی در فراید السمطین باب 13 6- خوارزمی, (متوفی 568 ه) در مناقب ص 80 و 94 7- تاریخ ابن کثیر ج 5 ص 2101 8- تذکره سبط ابن جوزی حنفی, (متوفی 654)ص 18 علامه عالی قدر مرحوم امینی در کتاب جاوید الغدیر ج1 ص230 به بعد اقوال و روایات وارد از طریق اهل سنت را که همگی گواهی می دهند که آیه الیوم اکملت در روز غدیر نازل شده است به تفصیل نقل کرده است....اما روایات شیعه درباره شان نزول آیه شریفه در کتاب های مربوط به امامت و در تفاسیر معتبرموجود می باشد. سومین آیه ای که پیرامون حادثه "غدیر" نازل شده, آیه "سوال عذاب" است. توضیح اینکه وقتی پیامبر گرامی اسلام علی-علیه السلام- را به عنوان خلیفه در روز غدیر خم, به خلافت نصب نمود این خبر در اطراف منتشر شد, "نعمان بن حارث فهری" خدمت پیامبر آمد و گفت: ما را به یکتایی خدا دعوت کردی,ما نیز گواهی دادیم,سپس دستور دادی نماز و روزه و حج و زکات انجام دهیم,انجام دادیم,به این اندازه راضی نشدی حتی این جوان را(اشاره به حضرت علی کرد)به جانشینی خود نصب کردی آیا این سخنی است از ناحیه خودت یا از جانب خدا؟ پیامبر فرمود:سوگند به خدایی که خدایی جز او نیست,از جانب خداست.در این موقع نعمان صورت خود را از پیامبر برگردانید و گفت:"اللهم ان هذا هو الحق من عندک فامطر علینا حجاره من السماء"(سوره انفال آیه 32) "خداوندا اگر این سخن حق از جانب تو است سنگی از آسمان بر ما فرود ار" وقتی سخن او به پایان رسید ناگهان سنگی از آسمان فرود آمد و او را کشت و در این باره آیه های یاد شده در زیر فرود آمد: "سال سائل بعذاب واقع للکافرین لیس له دافع من الله ذی المعارج"(سوره معارج آیات 1 تا 3) "درخواست کننده درخواست عذاب کرد و واقع شد,این عذاب مخصوص کافران است و هیچ کس نمی تواند آن را دفع کند از سوی خداوند که دارای فرشتگانی است که به آسمان صعود می کنند"(مجمع البیان ج 5 ص 352) شان نزول آیات یاد شده را مفسران و محدثان شیعهو گروهی از اهل سنت که تعداد آنها به سی نفر می رسد نقل کرده اند که می توان از خصوصیات آنها با مراجعه به کتاب "الغدیر" آگاه شد.(الغدیر ج 1 ص439-246) شان نزول یاد شده مورد پذیرش علماء اسلام بوده جز اینکه"ابن تیمیه"(لعنه الله علیه) که با خاندان رسالت رابطه خوبی ندارد,در کتاب "منهاج السنه" که به راستی باید آن را "منهاج البدعه" نامید,با طرح اشکالات هفت گانه به انکار و تکذیب آن برخاسته است و مرحوم علامه امینی در نخستین جلد "الغدیر" به مجموع ایرادهای او پاسخ منطقی داده است و ما به صورت فشرده به نقل اجمالی این پرسش ها و پاسخ ها می پردازیم: 1- سرگذشت غدیر پس از مراجعت از حجه الوداع بوده است در حالی که در شان نزول دارد که نعمان در "ابطح" خدمت پیامبر رسید و ابطح از آن سرزمین مکه است. پاسخ: اولا در روایت سیره حلبی و سبط ابن جوزی و غیره وارد شده است که نعمان در مسجد مدینه حضور پیامبر رسید و این گفنگو را انجام داد. ثانیا ابطح در لغت عرب به سرزمین شنزار گفته می شود و هر نقطه ای را که سیل از آن عبور می کند "ابطح" می گویند در این مورد مراجعه به کتب لغت کافی است 2- سوره معارج مکی است و ده سال پیش از حادثه غدیر نازل شده است در این صورت چگونه می تواند ناظر به حادثه ای باشد که پس از غدیر رخ داده است. پاسخ: میزان در توصیف سوره های به مکی و مدنی بودن اکثریت آیات هر سوره است چه بسیار سوره هایی است که مکی است ولی بر خی از آیات آن در مدینه نازل شده است و بالعکس و با مراجعه به قرآنهایی که در بلاد عربی چاپ شده و در آغاز هر سوره به مکی و مدنی بودن آن سوره اشاره شده این مطلب روشن می گردد. 3- آیه "و اذ قالوا اللهم ان کان هذا هو الحق من عندک فامطر علینا حجاره من السماء"(سوره انفال آیه 32) پس از جنگ بدر و پیش از حادثه غدیر نازل شده است. پاسخ: این اشکال به راستی اشکال کودکانه است زیرا سخن پیرامون نزول این آیه نیست(ناگفته نماند که این آیه پس از جنگ بدر نازل شده است)بلکه سخن درباره آیه"سال سائل بعذاب واقع" است و نزول آیه نخست پس از حادثه ارتباطی به نزول دومی در آن مقطع ندارد. 4- وجود پیامبر به حکم آیه"و ما کان الله لیعذبهم و انت فهیم و ما کان الله معذبهم و هم یستغفرون"(سوره مبارکه انفال آیه شریفه 33 خداوند هرگز آنها را عذاب نمی کند تا تو در میان آنها هستی و همچنین خداوند آنان را عذاب نمی کند در حالی که استغفار کنند)امان از عذاب است با وجود پیامبر عذاب نازل نمی شود. پاسخ: سیاق آیه حاکی است که مقصود عذابی است که گروهی را نابود سازد بسان عذابهایی که قرآن د ر تاریخ پیامبران یادآور می شود,نه عذاب یک فرد آن هم به درخواست خود وگرنه تاریخ گواهی می دهد که افرادی با نفرین پیامبر هلاک شدند مانند"اسود بن مطلب"و "مالک بن طلاله" و غیره.... 5- اگر چنین حادثه ای رخ داده باشد باید بسان سرگذشت "اصحاب فیل" معروف گردد. پاسخ: خادثه ای که مربوط به یک فرد تعلق دارد با آنچه که مربوط به یک جکعین انبوه است فرق روشنی دارد,گذشته بر این برای نقل سرگذشت دومی سعی فراوان وجود داشت در حالی که درباره فضائل امام سعی بر اخفای آن بود با این وضع اگر سی دانشمند مبرز آنرا نقل کرده اند باید آن را مربوط به عنایت الهی دانست که از این طریق به حفظ حجت خود پرداخته است. 6- نعمان طبق شان نزول,اصول پنج گانه را پذیرفته بود در این صورت چگونه بر او عذاب فرو آمد؟ پاسخ: شان نزول حاکی است که او نه تنها در برابر پیامبر تسلیم نبود بلکه تسلیم خود را در برابر خدا نیز از دست داده بودزیراگفت: اگر نصب علی بر خلافت از جانب خداست عذابی بر او فرو آید,چه ارتدادی بالاتر از این. 7- در کتابهای مربوط به ضبط اسامی صحابه نامی از نعمان بن حارث نیست. پاسخ: تعداد یاران پیامبر بیش از آن است که در کتاب ها و تراجم آمده است و کسانی که به تاریخ صحابه پرداخته اند هر کدام به اندازه اطلاعات خود توانسته است اسامی گروهی را ضبط کند و مراجعه به مقدمه کتابهای "الاستیعاب" و "اسدالغابه" و "والاصایه" و استدرکهایی که بر این کتاب ها نوشته شده است روشنگر این مطلب است.(الغدیر ج 1 ص 248 الی 266)
اشعاری درباره شبه الرسول
يكي ميگفت از گل بهتر است او
شبيه حضرت پيغمبر است او
علي مرتضا آمد به ميدان
ولي نه! نه! علي اكبر است او
پرید سمت خدا سمت عشق زیبا شد
چه سرنوشت غریبی /طلوع کن خورشید
خدا نوشته تورا تا که آب رسوا شد
شبیه حضرت خورشید آسمانی بود
که رود تشنه شد و غرق در معما شد
غروب تلخ علی اکبر (ع)آسمان پژمرد
شکست پشت پدر درد عشق معنا شد
پرید روح پیمبر زمین ترک برداشت
دوباره مثل خدا کربلا چه تنها شد
علی اکبر نخستین نفر از بنی هشام بود که به میدان جنگ رفت، او 19 سال یا 18
سال یا 25 یا 27 سال داشت، نزد پدر آمد و اجازه طلبید، امام حسین علیه
السلام به او اجازه داد، سپس نگاه مایوسانه به اکبرش کرد و دو انگشت اشاره
را به طرف آسمان کرد و گفت:
«اللهم کن انت الشهید علیهم، فقد برز الیهم غلام اشبه الناس خلقا و خلقا و
منطقا برسولک و کنا اذا اشفقنا الی نبیک نظرنا الیه». (1)
علی اکبر به میدان آمد و با دشمن میجنگید رجز میخواند:
انا علی بن الحسین بن علی نحن و بیت الله اولی بالنبی تالله لا یحکم فینا ابن الدعی اضرب بالسیف احامی عن ابی ضرب غلام هاشمی علوی
ضربات خورد کنندهای بر دشمن وارد ساخت، و 120 نفر از سوران دشمن را کشت، تشنگی بر آنحضرت چیره شد، نزد پدر برگشت و عرض کرد:
«یا ابه! العطش قتلنی و ثقل الحدید اجهدنی».
امام حسین علیه السلام گریه کرد و فرمود: «محبوب دلم صبر کن بزودی رسولخدا
صلی الله علیه و اله و سلم تو را سیراب خواهد کرد که بعد از آن هرگز تشنه
نخواهی شد».
امام زبان جوانش را در دهان مبارک گذاشت و مکید و انگشتر خود را به او داد و فرمود: آن را در دهان خود بگذار به سوی دشمن برگرد.
علی اکبر در حالی که دست از جان شسته و دل به خدا بسته به سوی میدان رفت، و
از هر سو بر دشمن حمله کرد، و از چپ و راست بر آنها یورش برد و جماعتی را
کشت در این هنگام تیری به گلویش رسید که گلویش را پاره کرد، آنحضرت در خون
خود میغلطید، همچنان تحمل میکرد تا اینکه روحش به گلوگاه نزدیک شد صدا
بلند کرد:
یا ابتاه علیک منی السلام هذا جدی رسول الله یقرئک السلام و یقول عجل القدوم الینا.
: «ای پدر! سلام بر تو باد، هم اکنون این جد من رسول خدا صلی الله علیه و
اله و سلم به تو سلام میرساند و میفرماید: به سوی ما شتاب کن».
«قد سقانی بکاسه الا وفی شربة لا ظما بعدها ابدا».
:«مرا از جام خود سیراب کرد که هرگز بعد از آن تشنه نخواهم شد». (2)
در روایت دیگر آمد: وقتی که ضربات علی اکبر، دشمن را تار و مار کرد، مره بن
منقذ عبدی گفت: گناه عرب بر گردن من باشد که اگر این جوان با این وصف بر
من بگذرد و من داغ او را بر دل پدرش ننهم، مره بن منقذ با نیزه خود در کمین
آنحضرت قرار گرفت و او که گرماگرم جنگ بود، مره چنان نیزه بر او زد که آن
بزرگوار به زمین افتاد، دشمنان گرد آنحضرت را گرفتند، فقطعوه باسیافهم: «با
شمشیرهای خود، بدن او را پاره پاره کردند».
در روایت دیگر آمده: هنگامی که مره بن منقذ بر سر مقدس آنحضرت ضربه زد،
آنحضرت نتوانست بر مرکب بنشیند، خم شد و سرش را روی یال اسب نهاد، اسب او
وحشت زده به سوی لشگر دشمن روانه شد.
«فقطعوه بسیوفهم اربا اربا».
«دشمنان با شمشیرهای خود بدن نازنینش را پاره پاره کردند»
آنگاه وقتی که روحش به گلوگاه رسید صدا زد:
«یا ابتاه هذا جدی رسول الله قد سقانی بکاسه الاوفی ...».
و سپس صدائی از گلویش برخاست و جان سپرد. (3)
امام حسین علیه السلام با شتاب به بالین جوانش آمد و ایستاد و فرمود:
«قتل الله قوما قتلوک، یا بنی ما اجراهم علی الرحمان و انتهاک حرمه الرسول».
: «خداوند آن قوم را بکشد که تو را کشتند، ای پسرم چه بسیار این مردم بر خدا و دریدن حرمت رسول خدا، گستاخ و بیباک گشتهاند؟».
اشک از دیدگان امام سرازیر شد، سپس فرمود:
در این حال زینب علیها السلام از خیمه بیرون دویده، فریاد میزد: ای
برادرم، و ای فرزند برادرم، با شتاب آمد و خود را به روی پیکر به خون طپیده
آن جوان افکند.
حسین علیه السلام سر خواهر را بلند کرد و او را به خیمه بازگردانید. (4)
و در نقل دیگر آمده: امام خون پاک اکبر را میگرفت و به طرف آسمان میریخت و از آن هیچ قطرهای به زمین نمیریخت و فرمود:
یعز علی جدک و ابیک ان تدعوهم فلا یجیبونک و تستغیث بهم فلا یغیثونک».
: «بر جد و پدر تو سخت است که آنها را صدا بزنی و به تو پاسخ ندهند و از آنها دادرسی کنی، ولی به داد تو نرسند».
امام صورت اشک آلود خود را روی چهره خون آلود علی اکبرش گذاشت، و بقدری
بلند گریه کرد که تا آن روز کسی این گونه صدای گریه بلند را از او نشینده
بود. (5)
سپس امام، پیکر خون آلود اکبرش را در آغوش گرفت و فرمود:
یا بنی لقد استرحت من هم الدنیا و غمها و بقی ابوک فریدا وحیدا».
:«پسرم، از غم و اندوه دنیا راحتشدی ولی پدرت غریب و تنها باقی ماند». (6)
آنگاه امام حسین علیه السلام جوانان بنی هاشم را صدا زد و فرمود:
«تعالوا احملوا اخاکم».
: «جوانان بنی هاشم! بیائید و برادرتان را به سوی خیمهها ببرید».
جوانان آمدند و جنازه علی اکبر را برداشته تا جلو خیمه که پیش روی آن جنگ میکردند بر زمین نهادند.
حمید بن مسلم نقل میکند زنی از خیمههای حسین علیه السلام بیرون آمد صدا
میزد: وای بچهام، وای کشتهام، وای از کمی یاور، وای از غریبی ...
امام حسین علیه السلام به سرعت نزد او رفت و او را به خیمهاش بازگردانید،
پرسیدم: این زن چه کسی بود؟ گفتند: این زن زینب علیها السلام دختر امیر
مؤمنان علی علیه السلام بود، امام حسین علیه السلام از گریه او به گریه
افتاد و فرمود:
«انا لله و انا الیه راجعون» (7)
بیتابی پدر
پدر از دیده جاری اشک غم بهر پسر میکرد ولی زینب در آنجا گریه بر حال پدر
میکرد پدر فریاد میکرد و پسر خاموش بود اما سکوت او به قلب باب کار کار
نیشتر میکرد پدر عمری دلش میخواست رخسار پسر بوسد ولی چون شرم مانع بود از
آن صرف نظر میکرد از آن رو تا که لب را بر لبش بگذاشت دیدن داشت یکی
ایکاش بود آنجا و زینب را خبر میکرد پدر را از پسر زینب جدا کرد ار مکن
منعش که از بهر برادر زینب احساس خطر میکرد.
کرده بیتاب مرا آه دل با اثرت
ز اشتیاق رخت از خیمه دویدم به برت
ای ذبیح من و ای شبه رسول مدنی
ز چه آلوده به خون صورت قرص قمرت
نوجوان دیده گشا دیده گریانم بین
ای پسر یک نظری کن تو بحال پدرت
من که خود خضر رهم پیر شدم از غم تو
وای بر حال دل مادر خونین جگرت
پی نوشت ها:
1- و در بعضی از عبارات در آغاز این فراز آمده: «اللهم اشهد علی هؤلاء ...».
2- اعیان الشیعه ج 1 / ص 607، مقتل الحسین مقرم: ص 312، منتهی الآمال ج 1 / ص 272، مثیر الاحزان ابن نما: ص 69.
3- کبریت الاحمر ط اسلامیه: ص 185.
4- ترجمه ارشاد مفید ج 2 ص 110، مثیر الاحزان ابن نما: ص 69.
5- نفس المهموم: ص 62،محدث قمی میگوید:اما اینکه مادر علی اکبر در کربلا بود یا نبود، چیزی در این باره نیافتم (همان مدرک: ص 165).
6- ترجمه مقتل ابی مخنف: ص 129.
7- تاریخ طبری ج 6 / ص 256، ترجمه مقتل ابی مخنف: ص 129.
با سلام خدمت همه دوستان عزیز
در این بخش میخوام یه تالار گفتگو ایجاد کنم
الان چند مدتیه که سریال مختار نامه از صدا وسیما پخش میشه ونقل های زیادی در مورد تایید نبودن قیام مختار از نظر امام سجاد(ع) شنیده میشه.
اما در این سریال گفته میشه که محمد بن حنفیه این قیام را تایید کرده.
برای من وشاید خیلی ها سوالاتی پیش اومده که شاید شما بتونید بانظراتتون به ما در این مورد کمک کنید
۱-آیا قیام مختار از نظر امام زمانش«امام سجاد(ع)» تایید شده؟
۲-آیا محمد بن حنفیه صلاحیت تایید این قیام رو داشته در صورتی که امام سجاد ولی خدا روی زمین بوده؟
۳-...