![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
![]() |
|
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
||
![]() |
|
![]() |
||
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
![]() |
|
![]() |
|
||
![]() |
![]() |
![]() |
وحشت وهابیون از گسترش تشیع
لازم به ذکر است که حقانیت تشیع باعث گرایش تعداد فراوان از پیروان اهل سنّت و سایر ادیان به این مذهب گردیده و انسانهای پاک نهاد و حقیقت گرا؛ پس از درک حقانیّت تشیع پیرو این مکتب پویا و مقدس می شوند.
وحشت وهابیون از گسترش تشیع: یکی از انگیزه های تهاجم وسیع وهّابیت بر ضدّ مذهب اهل بیت (ع) ترس و وحشت آنها از گسترش فرهنگ برخواسته از قرآن در میان جوانان و دانشمندان تحصیل کرده و استقبال آنان از این مکتب نورانی مطابق با سنت راستین محمّدی (ص) می باشد که چند نمونه را در اینجا می آورم: شیخ ربیع بن محمّد ، از نویسندگان بزرگ سعودی می نویسد:آنچه که باعث فزونی شگفتی من گردید این است که برخی از برادران وهابّی وفرزندان شخصّیتهای علمی و دانشجویان مصری اخیراً به سراغ مکتب تشیّع رفته اند. شیخ محمد مغراوی از دیگر نویسندگان مشهور وهّابی میگوید: با گسترش مذهب تشیع در میان جوانهای مشرق زمین ،بیم آنرا داریم که این فرهنگ در میان جوانان مغرب زمین نیز گسترده گردد. شیخ ناصر قفاری استاد دانشگاه های مدینه مینویسد :اخیراً تعداد زیادی از اهل سنّت به طرف مذهب شیعه گرایش پیدا کرده اند و اگر کسی کتاب « المجد فی تاریخ البصرة و نجد» رامطالعه کند به وحشت می افتد که چگونه برخی از قبایل عربی به صورت کامل مذهب شیعه را پذیرفته اند.
تحریف حقایق: موج گرایش به مذهب اهل بیت علیهم السلام در میان اهل سنت رو به فزونی نهاده و هر روزه تعدادی از اندیشمندان و روشنفکران اهل سنت به تشیع می پیوندند. و از آنجا که این مستبصرین در گفته ها و تالیفات خود برای اثبات حقانیت مذهب تشیع به کتب معتبر اهل سنت و احادیث معتبری که در این کتب آمده (مانند احادیثی که در در مورد ولایت حضرت علی بیان شده)استناد می کنند.این موضوع باعث نگرانی برخی از اهل سنت شده تا جائیکه در کتب معتبر تاریخی دست برده و آنها را تحریف کرده اند.! <<آیة الله سید محمد یثربی استاد دروس خارج حوزه علمیه قم در سی و ششمین جلسه تفسیر آیات ولایت و امامت که در کاشان و در حسینیه مرحوم آیة الله یثربی قدس سره برگزار گردید اظهار داشتند که متاسفانه دربرخی مجامع علمی اهل سنت از مدتها قبل خیانتی بزرگ آغاز شده است و در برخی از احادیث معتبرترین کتب اهل سنت از قبیل صحیح بخاری و صحیح مسلم حذف شده یا جابجائی در آنها صورت گرفته است در حالیکه بنابر اعتقاد اهل سنت این دو کتاب پس از قرآن صحیحترین کتابها محسوب می شوند. آیةالله یثربی پس از بیان اتفاق ناگوار اعلام داشتند:حاضریم درحضور علمای اهلسنت به وضوح نشان دهیم که در کدام چاپ از بخاری کدام حدیث مورد دستبرد قرار گرفته و کدام حدیث جابجا شده است.این یک خیانت بزرگ علمی است که پیروان یک مکتب در صحیحترین کتب تحریف ایجاد کنند.اگر تعصب باعث شود در معتبرترین کتب تحریف اتفاق افتد،دیگر چه اعتمادی باقی خواهد ماند؟>> نمونه ای از تحریف کتب معتبر تاریخی: حدیث دار در روز انذار : پیامبر اعظم(ص) با اشاره به امام علی(ع)فرمودند:<<ان هذا اخی و وصی و خلیفتی من بعدی،فاسمعوا له و اطیعوا این برادر من،وصی من و جانشین من بعد از من است، پس به او گوش فرا دهید و از او اطاعت نمائید.>> (منابع موثق اهل سنت : تاریخ طبری ج 2 ص 319، تاریخ ابن اثیر ج 2 ص 62، سیره حلبیه ج 1 ص 311، شواهد التنزیل حسکانی ج 1 ص 371، کنز العمال ج 15 ص 15، تاریخ ابن عساکر ج 1 ص 85، تفسیر خازن نوشته علاءالدین شافعی ج 3 ص 371، حیات محمد نوشته حسنین هیکل چاپ اول – باب « وانذر عشیرتک الاقربین» ) این حدیث از احادیث صحیح و درست است که مورخان آن را در آغاز بعثت پیامبر نقل کرده اند.اما سیاست و لجاجت،همه حقایق و رویدادها را وارونه جلوه داد و عوض کرد. محمد حسنین هیکل تمام حدیث را در کتابش (حیات محمد)و در صفحه ۱۰۴ از چاپ اول سال ۱۳۵۴ هجری قمری آورده است،اما در چاپ دوم و چاپهای بعدی این جمله <<وصیی و خلیفتی من بعدی>>حذف شده است!!همچنین از کتاب تفسیر طبری ج ۱۹ص۱۲۱این جمله را حذف کرده اند و به جای آن کلمات دیگری ازخودشان نوشته اند!!غافل از اینکه خود طبری همین روایت را در تاریخ خودش ج ۲ ص ۳۱۹ بطور کامل نقل کرده است.!!! حال پرسش ما این است که چرا عده ای بیشترین تلاششان آنست که حقیقت را بپوشانند تا واقعیات آشکار نشود؟چرا گاهی احادیث صحیح را توجیه می کنند و معانی دیگری را برایش جعل می کنند(همچنانکه معنای حدیث غدیر را تنها دوستی علی می دانند نه سرپرستی و ولایت علی!)و گاهی احادیثی را که با مذهبشان ناسازگار است،تکذیب می کنند،هر چند در صحاح و مسندهای خودشان آمده باشد. و گاهی نیمی از حدیث یا دو سومش را حذف می کنند و به جای آن جمله هایی از خود اضافه می کنند!و گاهی روایات موثق را مورد تشکیک و طعن قرار می دهند زیرا احادیثی روایت شده که با هوای نفسشان سازگار نبوده است.گاهی هم احادیثی را در چاپ اول کتاب نقل کرده اند و در چاپهای بعدی حذف می کنند و هیچ اشاره ای به انگیزه حذف و نادیده گرفتن حدیث نمی کنند، چرا و به چه منظور سخنان را تغییر می دهید؟چرا و به چه منظور احادیث را تحریف می کنید؟چرا و به چه منظور حقایق و رویدادها را وارونه نشان می دهید؟؟؟ لازم به ذکر است:مراکزی در قم مشغول بررسی و مقایسه کتب قدیم با کتب جدید اهل سنت هستند.این مراکز حتی با عکسبرداری از کتب مدارک خوبی را بر تحریف کتب جدید سقیفه گرایان ارائه می دهند. امید است با سرعت بیشتری این توطئه علمی مذهبی به گوش عموم مردم اعم از شیعه و سنی برسد تا معلوم شود که حق کجاست و حقیقت کدام است.انشاالله
تحریف حقایق توسط مورخین: اینک نمونه اى دیگر از تحریفات مورخین نسبت به حقایق رانقل مى کنیم , آنها چنانکه فضایل على (ع ) واهل بیت او را مخفى نگه داشته اند, هر چیزى را هم که از شان صحابه وبه خصوص خلفا بکاهد وآن را بى ارزش کند نیز مخفى کرده اند, حال این حادثه را درنظر بگیرید که هر دو جهت را دارد, هم فضایل على (ع ) را مخفى کرده وهم اعمال زشت خلفا را: مورخین و در راس آنها طبرى , نامه هایى را که میان محمد بن ابى بکر از شیعیان امیرالمؤمنین (ع ) و مـعـاویـة بـن ابـى سـفـیان رد وبدل شده است را مخفى کرده اند . زیرا در این نامه ها جانشینى امام عـلـى (ع ) اثبات و وضعیت خلفا افشا شده است , طبرى پس از نقل سند دونامه , این گونه معذرت خواسته است که در این نامه ها مسائلى است که عوام تحمل شنیدن آنها را ندارند .پس از او ابن اثیر آمده و مانند طبری عمل کرده است. سپس ابن کثیر نیز راه آنان را دنبال کرده ,اشاره اى به نامه محمد بن ابى بکر نموده ولى خود نامه را حذف کرده مى گوید: نوعى خشونت در آن است . آنچه ایـن سه مورخ انجام داده اند, از قبیح ترین انواع کتمان حقائق است , که به وضوح عدم امانت علمى آنها را نشان مى دهد. منظور آنها از این که گفته اند: عموم مردم تحمل شنیدن متن نامه ها را ندارند چیست ؟ آیـا بـه خـاطـر ایـن اسـت کـه اگـر عـوام متن دو نامه را بشنوند از عقیده خود نسبت به خلفا بر مى گردند ؟ ایـنـک مـختصرى از نامه محمد بن ابى بکر به معاویه وجواب او را ازکتاب مروج الذهب مسعودى مى آوریم : .. . از مـحـمـد بـن ابى بکر به معاویة بن صخر گمراه در اینجا نام پیامبر(ص ) را برده وبر او درود فـرسـتـاده اسـت .. .واو را پـیـامـبرى بشارت دهنده وبیم دهنده معرفی کرده اولین کسى که او را اجـابـت کرد, خضوع کرد, ایمان آورد, تصدیق کرد, اسلام آورد وتسلیم شد برادرش وپسر عمویش عـلى بن ابى طالب بود, او را بر اخبارش ازغیب تصدیق کرد, بر هر دوستى ترجیح داد, در برابر هر خطرى خود را پناه او قرار داد, در جنگ هاى او جنگید ودر صلح او صلح کرد.. . او هیچ نظیر ندارد... مـن از او پـیـروى مى کنم , هر چندنمى توانم مانند او باشم , وتو را مى بینم که با او درگیر شده اى درحالى که تو همانى که هستى , واو همان است که هست . نیت اوصادق تر از نیت همه مردم است , وفرزندان او افضل از فرزندان تمام مردم وهمسر او بهتر از تمام همسران ... امـا تو ملعون وملعون زاده اى . تو و پدرت همیشه آرزوى گمراهى براى پیامبر(ص ) داشتید وبراى خـامـوشـى نـور خـدا تـلاش مـى کردید و در این راه افراد را به دور خود جمع کرده , اموال صرف نموده ,وقبایل را علیه او تحریک مى کردید, وهمین گونه پدرت مرد وتوراه او را دنبال کردى .... سـپـس یـاران وپـیروان على را شمرد وگفت : آنها حق را در پیروى ازاو مى بینند وبدبختى را در مـخـالفت با او, پس واى بر تو!چگونه خود را معادل على یا قابل قیاس با او مى دانى ؟ در حالى که اووارث ووصـى رسـول اللّه (ص ) وپـدر فـرزنـدان او اسـت , اولین کسى است که از او پیروى کرده ونـزدیـک تـریـن مردم به او بوده , بر اسراراو آگاه واز کارهاى او مطلع بوده است . اما تو دشمن او و فـرزنـد دشمن او بوده اى , پس هر چه مى توانى در دنیاى خود از باطلى که در آن هستى لذت ببر وفـرزند عاص نیز به گمراهى تو اضافه میکند,گویا اجل تو رسیده ونیرنگ تو سست شده است . پس از ایـن مـشخص خواهد شد که عاقبت به نفع کیست وبدان که تو با خداى خویش نیرنگ مى کنى , زیرا خود را از تدبیر خداوند در امان مى بینى واز رحمت الهى نا امید . پس خدا در کمین توست وتو خودرا فریب مى دهى . وسلام بر هر که پیرو هدایت باشد. نامه معاویه در جواب محمد بن ابى بکر با اختصار : از معاویة بن صخر به ملامت گر پدر خویش محمد بن ابى بکر... در نـامـه ات فرزند ابو طالب را یادکردى وسوابق دیرینه او وقرابتش به رسول اللّه (ص ) ویارى او به پیامبر در هر خوف وخطر را یاد آورشدى , پس حجتى که بر من آوردى وعیبى که در من دیدى به خـاطـرفضیلت دیگرى است نه فضیلت خودت , بنابراین خدا را شکرمى کنم که این فضایل را از تو گـرفته وبه دیگرى داده است . وما که پدرت نیز جزء ما بود فضیلت فرزند ابو طالب را مى دانستیم وحـق او را بـر خود لازم وروا مى دیدیم , تا آن که خداوند پیامبرش را به سوى خود برده , دعوت او را ظاهر وحجت او را آشکار نـمـوده واو را به سوى خود طلبید, پس پدرت وفاروقش اولین کسانى بودند که حق على را غصب کـرده وبا او مخالفت کردند, وهمه کارها بر اساس توافق وهماهنگى میان آنها بوده است . سپس آن دونفر او را براى بیعت با خود دعوت کردند واو ابا نمود واز آنهافاصله گرفت . ولى آنها آماده حمله به او شدند وخطر عظیمى رابراى او در نظر گرفتند . سپس او با آنها بیعت وکار را تسلیم آنهاکرد, ولى آنها هیچ گاه او را در کار خود شریک نکرده واسرارخویش را به او نگفتند . تا آنکه خداوند اجل آنـهـا را رسـاند . پس پدرتو بود که این راه را هموارکرد وبراى سلطنت خود پایگاه ساخت . حال اگر این سـخن ما درست است پس این پدر تو بود که آن را به ناحق گرفت وما نیز شریک او هستیم , واگر کار پدرت در آن روز نبود مابا فرزند ابو طالب مخالفت ننموده وکار را به او تسلیم مى کردیم ,ولى مـا پدرت را دیدیم که این گونه با او رفتار کرد, ما نیز مانند اوعمل کردیم , پس هر چه مى خواهى پـدرت را عـیـب جـوئى کـن ویـا ازایـن سـخـن دسـت بـردار. اکـنـون فـهـمـیدیم که چرا طبرى , ابن اثیر وابن کثیر حاضر به افشاء این نامه ها نبودند, زیرا اینها انـگیزه درگیرى واختلاف میان مسلمین برسر خلافتى که حق على بوده است را آشکار مى کنند. ایـن مـعاویه است که به حقانیت على , اعتراف مى کند وعذر او این است که خلافت او ادامه خلافت ابـوبـکـر بـوده وبـدیـن وسـیـله فرزند اومحمد بن ابى بکر را محکوم واز ادامه سخن در این باره ساکت مى کند. ...ولـى اى مـعـاویه , آسوده خاطر باش , که اگر محمد بن ابى بکرساکت نشد وتو را رسوا کرد, طبرى , ابن اثیر وابن کثیر در این باره ساکت ماندند و حقایق را پوشاندند.!
«و تو اي خواهر ديني ام: چادر سياهي كه تو را احاطه كرده است ازخون سرخ من كوبنده تر است.» (شهيد عبدالله محمودي)
«خواهرم: محجوب باش و باتقوا، كه شماييد كه دشمن را با چادرسياهتان و تقوايتان مي كشيد.» «حجاب تو سنگر تو است، تو از داخل حجاب دشمن را مي بيني و دشمن تو را نمي بيند.»(سردار شهيد رحيم آنجفي)
«حفظ حجاب هم چون جهاد در راه خداست.» (شهيد محمد كريم غفراني)
«خواهرم: از بي حجابي است اگر عمر گل كم است نهفته باش و هميشه گل باش.» (شهيد حميد رضا نظام)
«از تمامي خواهرانم مي خواهم كه حجاب اين لباس رزم را حافظ باشند.» (شهيد سيد محمد تقي ميرغفوريان )
«خواهرم: هم چون زينب باش و در سنگر حجابت به اسلام خدمت كن.»(طلبه شهيد محمد جواد نوبختي )
«يك دختر نجيب بايد باحجاب باشد.» (شهيد صادق مهدي پور)
«خواهرم: حجاب تو مشت محكمي بر دهان منافقين و دشمنان اسلام مي زند.»(شهيد بهرام يادگاري)
«تو اي خواهرم... حجاب تو كوبنده تر از خون سرخ من است.»(شهيدابوالفضل سنگ تراشان)
«به پهلوي شكسته فاطمه زهرا(س) قسمتان مي دهم كه، حجاب را حجاب را، حجاب را، رعايت كنيد.» (شهيد حميد رستمي)
«خواهر مسلمان: حجاب شما موجب حفظ نگاه برادران خواهد شد. برادرمسلمان:بي اعتنايي شما و حفظ نگاه شما موجب حجاب خواهران خواهدشد.» (شهيد علي اصغر پور فرح آبادي)
«شما خواهرانم و مادرانم: حجاب شما جامعه را از فساد به سوي معنويت و صفا مي كشاند.» (شهيد علي رضائيان)
«از خواهران گرامي خواهشمندم كه حجاب خود را حفظ كنند، زيرا كه حجاب خون بهاي شهيدان است.» (شهيد علي روحي نجفي)
«مادرم... من با حجاب و عزت نفس و فداكاري شما رشد پيدا كردم.»(شهيد غلامرضا عسگري)
«اي خواهرم: قبل از هر چيز استعمار از سياهي چادر تو مي ترسد تاسرخي خون من.» (شهيد محمد حسن جعفرزاده)
«خواهرم: زينب گونه حجابت را كه كوبنده تر از خون من است حفظ كن.»(شهيد محمد علي فرزانه)
« خواهران ما در حالي كه چادر خود را محكم برگرفته اند و خود راهم چون فاطمه و زينب حفظ مي كنند... هدف دار در جامعه حاضرشده اند.» (رييس جمهور شهيد محمد علي رجايي)
بسم الله الرحمن الرحیم
این الفاطمیون؟
منتظر حضور شما هستیم...
بهار روح3
سوال ازشما؟
پاسخ از استاد شهید مرتضی مطهری
امامت
{{ 1 }} چرا ائمه دین دستور داده اندکه عزای امام حسین(ع)همیشه اقامه شود و درنتیجه ما وقت ها،عمرها، پول ها، نیروها و انرژی ها راهر سال در دوماه محرم و صفر صرف می کنیم؟
تنها منظور این نبوده که همدردی و تسلیتی باشد برای خاندان پیغمبر(ص)وبه قول روضه خوان ها، حضرت زهرا(س) را خوشحال بکنیم.
خیال می کنیم که هر اندازه که ما گریه کنیم تسلی خاطر بیشتری برای حضرت رسول(ص) و حضرت زهرا(س) هست. چقدر در این صورت ما اینها را که همیشه آرزوی شهادت را می کشیدند و فخر خود می دانستند کوچک کرده ایم و خیال می کنیم هنوز هم بعداز هزار و سیصد و چندسال در حال جزع و فزع می باشند. بلکه مقصود اینصت که داستان کربلا بصورت یک مکتب تعلیمی و تربیتی همیشه زنده بماند. پس معلوم می شود فلسفه این کار تهدید دشمن و زشت شمردن کارهای آن هاست، تحسین این دسته و تشویق به این نوع کارها و تقبیح (زشت شمردن) آن دسته و ایجاد نفرت نسبت به آن نوع کار. (حماسه حسینی، ج3، ص 91)
این جواب استاد در حقیقت پاسخ به کسانی است که امروزه قیام امام حسین(ع) را با القا شبهه زیر سوال می برند و می گویند: فرهنگ شهادت، خشونت آفرین است.